برای قدمهایی که کودکی نکرد/برای پاهایی که هیچ گاه فرمان نبرد
 
برای کودکی ات/بدون پریدن از دیوار ارزوهای صورتی رنگ
برای خاطراتت /خالی از حجم زمین خوردنهای کودکانه با اشکهای خیس
برای دستهایت که رو به اسمان قدم می طلبد نه برای رفتن برای پریدن
برای کودکی ات/برای دخترانگی ات که قدم می طلبد تا بازی کند قداست ماذری را کودکانه
برای پاکی ات که مربم وار به اسمان پیوند خورده
برای زمین که کور بود از دیدن قدمهایت
برای اغوش اسمان خالی از حجم قامتت
برای من که اشک می ریزم
بر چشمانی که کور بودند بر قدمهای همیشگی ام